محل تبلیغات شما
من همان تار کهنه ام که هنوز زخمه­ های تو در تنم جاری ست شبنم اشک­های بی­ تابت روی­ گلهای دامنم جاری ست جرعه جرعه غزل به جانم ریخت بارش روشن نفس­هایت از سر انگشت مهربانیِ تو نقش­ها روی گردنم جاری ست من به پایان خویش نزدیکم کاش در من دوباره زاده شود ناشناسی که امتداد غمش از سرآغاز بودنم جاری ست باز یک بغض خسته و بی­ تاب، تب یک شعر ناسرودة ناب تو همان شعر ناگزیری و من باز هم بغض الکنم جاری ست دور باش از حصار اندوهم، از شب بی­ ستارة روحم عاقبت می­ کِشد به بند

روز من هم شبی به سر برسد

عشق تو یک روز ما را آسمانی می‌کند

معنی درس پنجم : «ظلم ظالمان»

ست ,جاری ,تو ,بی­ ,شعر ,بغض ,جاری ست ,من همان ,کهنه ام ,همان تار ,تار کهنه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

( دفترچه یادداشت من رهایی از نفس چکامه های شفق کوه زر ( نور ایران )